کوش نامه Koosh-Nameh

درباره متون حماسي و اساطير ايران و جهان و همه‌ی کسانی که به فرهنگ و ادب ایران زمین خدمت کرده و می کنند.

فرامرزنامۀ بزرگ، سومین منظومۀ حماسی فارسی پس از شاهنامه و گرشاسپنامه است.

 

 


از دیرباز که روایات مربوط به خاندان های بزرگ ایرانشهر با روایات کیانی درآمیخت، اعضای دو خاندان نقش مهمی در تکوین و گسترش این روایات بر عهده داشتند: یکی خاندان کارن به رهبری گودرز و دیگری خاندان سکایی رستم.

بخش مرسوم به پهلوانی شاهنامه پر است از پهلوانی های اعضای این دو خاندان در جنگ ها و لشکرکشی های گوناگون بر ضد دشمنان ایرانشهر. از میان این دو خاندان، پهلوانان خاندان رستم، چه در شاهنامه و چه در بیرون از شاهنامه نقش پررنگ تری بر عهده داشتند و منظومه های گوناگونی در شرح پهلوانی های آنان پرداخته شده اند. مانند گرشاسپ نامه، در شرح دلاوری های گرشاسپ، نیای نامدار این خاندان، سام نامه دربارۀ پهلوانی ها و عشق ورزی های سام، دو تحریر از فرامرزنامه (بزرگ و کوچک) دربارۀ فرامرزنامه و کشورگشایی های او در هند، بانو گشسپ نامه دربارۀ بانو گشسپ، دختر رستم و آذربرزین نامه دربارۀ آذربرزین پسر فرامرز.

نام سرایندۀ فرامرزنامۀ بزرگ دانسته نیست ولی شواهدی در متن آن نشان می دهد که در اواخر قرن پنجم و احتمالاً در بین سال های 487 تا 494 هجری به نام ابوبکر مؤیدالملک، پسر خواجه نظام الملک طوسی سروده شده است. بنابراین این منظومه که 5453 بیت دارد، پس از شاهنامه و گرشاسپ نامه، سومین متن حماسی فارسی است در دو بخش: یکی شرح جنگ ها و کشورگشایی های فرامرز در هند و دیگری سفرهای فرامرز بر خشکی و دریا و دیدن شگفتی های گوناگون.

به گفتۀ مصحح فرامرزنامۀ بزرگ در نسخۀ اساس ما با این بیت به پایان می رسد: «هزاران درود و هزاران سلام / ز ما بر زراتشت عليه السّلام».

فرامرزنامه بزرگ، به‌كوشش ابوالفضل خطيبی و ماريولين فان زوتفن، تهران، سخن، 392 صفحه، قطع: وزیری، جلد: سخت، بها: 550000 ریال، 1394.

 

[ شنبه 24 بهمن 1394برچسب:, ] [ 18:2 ] [ بهمن خياباني ] [ ]
آیا فردوسی برای سرودن بیتی در تنور می‌رفت؟

به نقل از سخن نوشته‌های ابوالفضل خطیبی:

 

 

عطار در مصیبت‌نامه در ستایش از شعر خود چنین می‌سراید (عطّار 1386ش، ص448-449):
آبِ هر معنی، چنانم روشن است/ کآنچه خواهم، جمله، در دستِ من است
می‌نباید شد بحمدالله به‌زور / همچو فردوسی ز بیتی در تنور
همچو نوح آبی به‌زور آید مرا   زآنکه طوفان از تنور آید مرا
از تنورم چون رسد طوفان به‌زور / هیچ حاجت نیست رفتن در تنور
همچو فردوسی فُقَع خواهم گشود / چون سنایی، بی‌طمع، خواهم گشود

 

بیت دوم مبهم است و این ابهام را قزوینی نیز یادآور شده بود (قزوینی 1388ش، ج6، ص103). به نوشتۀ زنده‌یاد محمدامین ریاحی «در تنور رفتن فردوسی برای بیتی اشاره به افسانه‌ای است که ظاهراً جای دیگر نیامده» (ریاحی 1372، ص258). آیدنلو بر اساس یکی از روایات مردمی دربارۀ فردوسی حدس می‌زند که در داستانی که در نیشابورِ عصر عطّار رایج بوده – و صورت مکتوب آن فعلاً به دست ما نرسیده – فردوسی برای سرودن یا تکمیل بیتی به منظور تأمل بهتر در خلوت، درون تنور رفته است (آیدنلو1390، ص51-52). پیش از آن،  استاد شفیعی کدکنی  در یادداشتی بر این بیت نوشته‌اند: «تعبیر در تنور رفتن در مورد فردوسی به درستی روشن نیست که اشاره به کدام گوشۀ زندگی اوست. شاید اشاره‌ای باشد به آن بخش از افسانۀ گریختن فردوسی از دست محمود و پنهان شدن او»(شفیعی کدکنی 1386ش، ص760). استاد شفیعی سپس چندین شاهد از متون فارسی نقل می کند که بنا بر آنها در گذشته تنور جایی برای پنهان شدن بوده است. با این خوانش، مراد از «بیتی» نیز قاعدتاً باید اشاره به بیت‌های هجونامه باشد که شاعر در حق محمود سروده و برای همین خشم شاه را برانگیخته و گریخته و پنهان شده است. اما دور می‌نماید که عطّار در این بیت به گریختن و پنهان شدن شاعر در تنور اشاره داشته باشد؛ زیرا بافت متن چنین اشارۀ تاریخی را برنمی‌تابد. بنا بر این خوانش، عطار می‌گوید: من کسی نیستم که برای سرودن بیتی یا به خاطر بیتی مانند فردوسی از دست شاه بگریزم و به زور در تنور پنهان شوم. در این بیتها عطار از کتاب مصیبت‌نامۀ خود و سختگی شعر آن و طبع همچون آب روان خود سخن می گوید و طبع شعری خود را با فردوسی می‌سنجد. شاید داستانی از زندگانی فردوسی در پس‌زمینۀ بیت دوم نباشد. گویا یک تعبیر کنایی است از طبع داغِ چون تنورِ  شاعر و شعر گرمی که شاعر مانند نان داغی از تنور طبع خود با زور بیرون می کشد. عطار می گوید: من مانند فردوسی نیستم که هربار با زحمت به تنور طبع خود اندر شوم و بیتی را بیرون بیاورم، بلکه طبع من مانند آبِ روان است، که خودبه خود چونان طوفان نوح با شتاب از تنور طبعم بیرون می‌جهد و سرازیر می‌شود. و نیازی ندارم که هر بیت را با زور از تنور طبعم بیرون بکشم. بنا بر روایات، طوفان آب در زمان نوح از تنوری فوران می کند. در اینجا عطّار با تلمیح به این روایت و تقابل میان آتش و آب – که اوّلی می تواند نشانۀ تیزی و دومی روانی و زلالی طبع شاعر باشد – تصویر بدیعی از جوشش شعر در درون خود خلق کرده است. تشبیه طبع شاعرانه به تنورِ داغ و شعر به نانی گرم که از تنور بیرون می‌آید، نزد شاعران شناخته شده بود. شواهد زیر از پیکرۀ گروه فرهنگ‌نویسی فرهنگستان زبان استخراج شده‌اند:
تنم تنور و عالم هیزم است و جان آتش/ خِرَد خمیر و زبان نان‌پز و سخن نان است
(قوامی رازی 1334ش، ص149)
قوامی که بُرد از تنور تفکّر/ به نان سخن آب شعر سنایی (همان، ص90)
سخنی که چون نان و طعام گرم از تنور دل برآری چون گرم نباشد؟ (محقق ترمذی 1377ش، ص2)
چون مخمّر گشت با عقل این سخن/ در تنور دولتت بستم فطیر (کمال‌الدّین اصفهانی 1348ش، ص349)
خمیر و نانبا دیوانه گردد/ تنورش بیت مستانه سراید (مولوی1355ش ،ج2 ص 83)
فقیری عراقی به یخنی‌پزی اوقات صرف می‌کند و گاه‌گاه در تنور خیال شعری خام‌سوز نیز بیرون می‌آورد (سام میرزا، ص261).
استاد شفیعی کدکنی در یادداشت بیت آخر می نویسد (همان، ص760): «فقع گشودن کنایه از لاف زدن است و این کنایه در ادب فارسی، کنایه‌ای رایج بوده است. و به داستان فقاع خریدن فردوسی از صلۀ محمود هم اشاره‌ای دارد». بخش دوم توضیح استاد شفیعی بی‌گمان درست است، ولی چنانکه پورجوادی (همانجا) در مقاله‌ای نشان داده است، کنایۀ لاف زدن برای فقع گشودن – چنانکه در فرهنگ‌ها آمده است – کامل و جامع نیست. او بر اساس شواهد متون، برای فقع گشودن این معانی را در نظر گرفته است: ابتدا کردن به سخن و زبان به سخن باز کردن و آشکار کردن و جلوه گر کردن معنی و نکته‌ای که پیشتر پنهان بوده است. در این بیت عطار در ترکیب کنایی «فقع گشودن»، دو معنی را در نظر دارد: یکی جوشش شعر از درونش، مانند جوشیدن و بیرون ریختن فقاع از کوزه ، چنانکه شعر در فردوسی می‌جوشید، ولی شعر عطّار روان‌تر از او می‌جوشید؛ دوم،  با اشاره به داستان زندگی فردوسی و بلندطبعی شاعر که صلۀ سلطان را فقاعی خرید، بلندطبعی و بزرگ‌منشی او را الگوی خود قرار می‌دهد.
منابع
آیدنلو، سجّاد 1390ش، دفتر خسروان: برگزیدۀ شاهنامۀ فردوسی، تهران، سخن.
پورجوادی، نصرالله 1367ش، فُقَع گشودن فردوسی و سپس عطّار: بحثی در ماهیت شعر و شاعری از نظر عطّار»، نشر دانش، بخش یکم: ش45، فروردین و اردیبهشت، ص168-173؛ بخش دوم: شمارۀ 46، خرداد و تیر، ص14-21.
ریاحی، محمدامین 1372ش، سرچشمه‌های فردوسی‌شناسی، تهران، مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی (پژوهشگاه)
سام‌میرزا صفوی، تذکرۀ تحفۀ سامی، به کوشش رکن‌الدّین همایون‌فرّخ، تهران، انتشارات علمی، بی‌تا.
شفیعی کدکنی، محمّدرضا، 1386ش، شرح بیت‌های مصیبت‌نامه (نک: عطّار 1386ش).
عطّار نيشابوري، فريدالدّين 1386ش، مصيبت‌نامه، به‌كوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، سخن.
قزوینی، محمد بن عبدالوهّاب 1388ش، یادداشت‌های قزوینی، به کوشش ایرج افشار، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
 قوامی رازی، بدرالدّین 1334ش، دیوان، به کوشش میرجلال­الدین حسینی ارموی، تهران، چاپخانۀ سپهر.
کمال‌الدّین اصفهانی، اسماعیل 1348ش، دیوان، به کوشش حسین بحرالعلومی، تهران، کتابفروشی دهخدا.
محقق ترمذی، سیدبرهان‌الدّین 1377ش، معارف، به کوشش بدیع‌الزّمان فروزانفر، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.
مولوی، جلال‌الدّین محمد 1355ش، کلّیات شمس یا دیوان کبیر، به کوشش بدیع‌الزّمان فروزانفر، تهران.
[ دو شنبه 29 تير 1394برچسب:, ] [ 17:8 ] [ بهمن خياباني ] [ ]
احتمال در معنی مثل: شاهنامه آخرش خوش است!

جهت دریافت اصل مقاله که به قلم دکتر محمود امیدسالار نگارش یافته است به لینک زیر مراجعه فرمایید:

 

 https://www.academia.edu/13769004/%D8%A7%D8%AD%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%84%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D9%85%D8%B9%D9%86%DB%8C_%D9%85%D8%AB%D9%84_%D8%B4%D8%A7%D9%87%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87_%D8%A2%D8%AE%D8%B1%D8%B4_%D8%AE%D9%88%D8%B4_%D8%A7%D8%B3%D8%AA

[ یک شنبه 21 تير 1394برچسب:, ] [ 8:22 ] [ بهمن خياباني ] [ ]
دانلود دایره المعارف اسلام

لینک دانلود دایره المعارف اسلام به شرح ذیل می‌باشد:

 

 

http://historify.blogfa.com/post/3

[ یک شنبه 30 فروردين 1394برچسب:, ] [ 11:42 ] [ بهمن خياباني ] [ ]
دو پیشنهاد به وزارت علوم دربارۀ مقالات علمی - پژوهشی

آیین نامه ارتقا یا تبدیل وضعیت اعضای هیأت علمی گرچه به لحاظ تبیین و تنظیم اصول اداری مفید است؛ اما از نظر برخی مواد، مصوبات و توضیحات پیرامون کارهای پژوهشی، ناقص می باشد.

نویسنده در نوشتار حاضر دو پیشنهاد درخصوص چگونگی بررسی و امتیازدهی مقالات علمی پژوهشی با ارائه مصادیقی از رشتۀ زبان و ادبیات فارسی، مطرح می نماید. این دو پیشنهاد بدین شرح اند: 1. بررسی فنی و دقیق محتوای مقاله های چاپ شده نه مجلات آن ها؛ 2. پذیرش فقط دو مقاله مشترک از اعضای هیأت علمی متقاضی ارتقا یا تبدیل وضعیت که نام عضو و دانشجو/  دانشجویان در آن باشد.

متن کامل این مقاله نوشتۀ سجاد آیدنلو دانشیارِ زبان و ادبیّات فارسیِ دانشگاه پیام نور اورمیّه که در شمارۀ 149 و 150 مجلۀ آینۀ پژوهش منتشر شده است اینجا بخوانید.

[ یک شنبه 10 اسفند 1393برچسب:, ] [ 1:42 ] [ بهمن خياباني ] [ ]
فردوسی و معاصرانش

ميراث مكتوب - بیش از یک هزاره از آفرینش شاهنامه به وسیله شاعر جاودانه ایران، فردوسى مى گذرد؛ مردى که از یک ‏سو گنجینه‏اى از رهاورد هاى ارزنده، ولى ازیادرفته نیاکان ما را از لابلاى قرون و اعصار برآورد و به مردم خویش هدیه داد و از سویى دیگر فرهنگ گذشته پرفراز و نشیب ملت خویش را به عنوان وسیله‏اى تردیدناپذیر، در بقا و دوام آب و خاک پاک وطن به کار گرفت و با صرف جان و جوانى خود، داستان راستیها و منشهاى نیک نسلهاى برآمده از طوفان را آن‏چنان سرود که در هر گوشى نغمه‏اى و در هر دلى تأثیرى از زمزمه و احساس عمیق خود بر جاى نهاد. او در دهها سده پرتشویش، نیاکان ما را در مکتب‏خانه افتخارآفرین خویش نشاند و درسهاى زندگى شخصى و اجتماعى را به آنان آموخت. آن‏چنان‏که نام فرزندان این سرزمین، از قهرمانان کتاب او بود و موسیقى رزمشان از آهنگ کلام وى نشأت مى گرفت و شادى بزمشان در کمال وقار انسانیت از رفتار و کردار نجیبانه قهرمانان اثر وى ملهم مى گشت، شبهاى پدران ما، با شاهنامه‏خوانى به سر مى رسید و روز هاى آنان، تحرک و تلاش خود را از توفندگى قهرمانان و روح موّاج و ستیهنده حاکم براثر او به وام مى گرفت و درواقع آن‏را تکرار مى کرد. نوخاستگان نژاده به وسیله او هویت خویش را مى شناختند و خاندان خویش را از یاد نمى بردند و طبعا از اعتبار خود آگاهى و شناخت ارزشهاى والاى فکرى و اجتماعى و اخلاقى جامعه خود خبردار مى گشتند و فردوسى را یگانه روشنگر و مربى نسلها در پیچ و خم زمانه هاى دور و دراز مى یافتند.

هیچ شاعرى در ادب ما، فردوسى نیست و فردوسى به لحاظ جامعیت کلامش به هیچ‏یک از خیل سخنسرایان معاصر یا قبل و بعد از خود نمى ماند و تفاوتهاى ریشه‏اى در شخصیت، هدف، پیام و نوع زندگى فردى و آرمانهاى اجتماعى او با دیگران به حدى است که او را به یک «استثنا» بدل مى سازد. فردوسى به حافظ نمى ماند، اما حافظه حافظ از اوست. پیر سرمدى خراسان، سعدى شیراز نیست، اما استادى است که همیشه همسفر سعدى است. با آن‏که نه کلام فردوسى به مولوى مى ماند، و نه پیامش، ولى در ژرفاى اندیشه‏اش فصول مشترک عقلانى و منطقى فراوانى با مولانا وجود دارد، آن‏چنان‏که سیمرغ هردو از قاف برمى خیزد ولى «سى» نیست و چهره ناجى یگانه‏اى را به خود مى گیرد که پرورنده و رهاسازنده است و اوج‏گیر و پرفراز ماننده.... اما شگفتا که امروزه، ما در گرماگرم حادثه هاى زمانه که مستقیم و غیرمستقیم با پیام فردوسى وجوه مشترک دارند، بیشتر، از حافظ و سعدى و مولوى سخن مى رانیم تا از فردوسى.

راستى چرا براى ما فردوسى و اثر گرانقدرش از اعتبارى جامع و خاص برخوردار است؟ اعتبار و جامعیتى که در هیچ شاعر یا اثر ادبى دیگرى در زبان فارسى وجود ندارد؟


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 25 ارديبهشت 1393برچسب:, ] [ 10:35 ] [ بهمن خياباني ] [ ]
دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی درگذشت

محمد ابراهیم باستانی پاریزی در سوم دی‌ماه ۱۳۰۴ خورشیدی در پاریز، از توابع شهرستان سیرجان در استان کرمان متولد شد. وی تا پایان تحصیلات ششم ابتدایی درپاریز تحصیل کرد و در عین حال از محضر پدر خود مرحوم حاج آخوند پاریزی هم بهره می‌برد.

پس از پایان تحصیلات ابتدایی و دو سال ترک تحصیل اجباری، در سال ۱۳۲۰ تحصیلات خود را در دانشسرای مقدماتی کرمان ادامه داد و پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۲۵ برای ادامهٔ تحصیل به تهران آمد و در سال ۱۳۲۶ در دانشگاه تهران در رشتهٔ تاریخ تحصیلات خود را پی گرفت.

باستانی پاریزی به گواه خاطراتش از نخستین ساکنان کوی دانشگاه تهران (واقع در امیرآباد شمالی) است. شعری نیز در این باره دارد که یک بیت آن این است:[نیازمند منبع]

فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم   ساکن ساده‌دل کوی امیر آبادم

در ۱۳۳۰ از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد و برای انجام تعهد دبیری به کرمان بازگشت. در همین ایام با همسرش، حبیبه حایری ازدواج کرد و تا سال ۱۳۳۷ خورشیدی که در آزمون دکتری تاریخ پذیرفته شد، در کرمان ماند.

باستانی پاریزی دورهٔ دکترای تاریخ را هم در دانشگاه تهران گذراند و با ارائهٔ پایان‌نامه‌ای دربارهٔ ابن اثیر دانشنامهٔ دکترای خود را دریافت کرد.

وی کار خود را در دانشگاه تهران از سال ۱۳۳۸ با مدیریت مجله داخلی دانشکده ادبیات شروع کرد و تا سال ۱۳۸۷ استاد تمام‌وقت آن دانشگاه بوده و رابطهٔ تنگاتنگی با این دانشگاه داشته‌است.

وی یک پسر به نام حمید و یک دختر به نام حمیده دارد. تابستان‌ها را نزد دخترش در تورنتو و زمستان‌ها را نزد پسرش در تهران سپری می‌کرد.

باستانی پاریزی صبح روز سه شنبه پنجم فروردین ۱۳۹۳ پس از یک ماه بیماری کبد در بیمارستان مهر تهران دیده از جهان فرو بستند.

[ سه شنبه 12 فروردين 1393برچسب:, ] [ 18:56 ] [ بهمن خياباني ] [ ]
سال نو

چون ابر به نوروز رخِ لاله بشست،
بر خیز و به جامِ باده کن عزمِ درست،
کاین سبزه که امروز تماشاگه توست،
فردا همه از خاک تو برخواهد رُسْت!

عُمر خیام | ترانه‌های خیام به قلم صادق هدایت | رباعی ۶۲

[ چهار شنبه 28 اسفند 1392برچسب:, ] [ 21:16 ] [ بهمن خياباني ] [ ]
دانای مینوی خرد شخصیت خیالی یا تاریخی؟

متن سخنرانی استاد ابوالفضل خطیبی که در همایش بین المللی هزارمین سال سرایش شاهنامۀ فردوسی که از سوی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن در روزهای دوم تا چهارم آذرماه 1390 در سالن همایشهای رایزن در مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی برگزار شد.

به نقل از وبلاگ ایشان: http://a-khatibi.blogspot.co.uk/p/blog-page_27.html

 

 

این جستار تقدیم می شود به روانِ استاد عزیز از دست رفتۀ ما، ایران شناس بزرگ و مترجم مینوی خرد، دکتر احمد تفضّلی که یاد و خاطره­اش هماره با ماست


کتاب دادستان مینوی خرد(احکام یا آرای روح عقل) از اندرزنامه های پهلوی است در قالب پرسش و پاسخ. و آنچه تا کنون دربارۀ آن گفته اند این است که شخصی خیالی به نام دانا(حکیم) از مینوی خرد(روح عقل) پرسشهایی می کند و مینوی خرد پاسخ آنها را می دهد. اندرزهای کتاب دینی هستند و محتوای کتاب فقط به این نوع اندرزها اختصاص ندارد، بلکه در آن از آفرینش و رویدادهای اساطیری و معاد و جز آنها نیز سخن رفته است. نویسندۀ کتاب مانند برخی دیگر از متون بازماندۀ پهلوی دانسته نیست و نگارنده در آغاز سخن دربارۀ نویسنده دو احتمال را مطرح می سازد:

 1.  این اندیشه که  شخصی خیالی از مینوی خرد پرسش می کند و او جواب می دهد و ساختار کتاب بر اساس همین پرسش و پاسخها شکل می گیرد بسیار جالب و جذّاب و نوآورانه است. هم این اندیشه و هم محتوای پرسش و پاسخها تراوشهای ذهنی نویسنده ای خلّاق در ایران پیش از اسلام است.

 2. اندرزهای موجود در این کتاب بخشی از اندرزهای پهلوی است که گردآورنده ای آن را گرد آورده و قالب فعلی (پرسش از سوی شخصی خیالی به نام دانا و پاسخ از سوی مینوی خرد) را به آن داده است.

 در این جستار کوشش بر این است که به این دو پرسش پاسخ داده شود: یکی اینکه  اندرزهای این کتاب تراوش ذهنی کیست؟ و دیگر اینکه آیا می توان دانای مذکور در مینوی خرد را که شخصیتی خیالی پندشته اند، با شخصیتی تاریخی تطبیق داد.

     در شاهنامه در بخش پادشاهی خسرو انوشیروان(نوشین روان) دربارۀ زندگی و اندیشه های بزرگمهر(بوزرجمهر) وزیر و رای­زن برجستۀ او به تفصیل سخن گفته شده است. به ویژه بخش بزرگی از پادشاهی نوشین روان به بازگویی اندرزهای متعدد و متنوع او اختصاص یافته است. بر پایۀ شاهنامه سرانجام پادشاه بر بزرگمهر خشم می گیرد و او را به در غل و زنجیر به زندان می افکند تا آنجا که وزیر بینایی خود را در زندان از دست می دهد. بعدها پادشاه از وزیرش پوزش می خواهد و او را از بند می رهاند. در شاهنامه بارها از بوزرجمهر با صفت دانا یاد شده است. بدیهی است صرفاً بر اساس صفت دانا برای بوزرجمهر در شاهنامه، نمی توان او را با دانای مذکور در مینوی خرد تطبیق داد؛ زیرا حکیم بلندآوازه ای چون بزرگمهر طبیعی است که در شاهنامه یا منبع آن یا حتی خدای­نامۀ پهلوی با صفت دانا وصف شده باشد. وانگهی وزیر و حکیم دیگری به نام اوشنر نیز در ادبیات پهلوی هست که با صفت دانا از او یاد شده است. اما به نظر ما شواهد و قرائن دیگری که در زیر دربارۀ آنها به بحث می پردازیم،  هست که بر اساس آنها می توان احتمال داد که دانای مینوی خرد همان بزرگمهر است:

 

 


ادامه مطلب
[ دو شنبه 19 اسفند 1392برچسب:, ] [ 20:16 ] [ بهمن خياباني ] [ ]
شعری زیبا از حضرت مولانا

تلخ کنی دهان من قند به دیگران دهی

نم ندهی به کشت من آب به این و آن دهی

جان منی و یار من دولت پایدار من

باغ من و بهار من باغ مرا خزان دهی

حضرت مولانا

[ جمعه 2 اسفند 1392برچسب:, ] [ 14:29 ] [ بهمن خياباني ] [ ]
دانلود کتاب مینوی خرد

با سلام لطفاً جهت دانلود به لینک زیر مراجعه فرمایید:

 

 

 

 

 

                              http://ketabkhanehjadid.files.wordpress.com/2013/12/minouye_kherad.pdf

[ پنج شنبه 1 اسفند 1392برچسب:, ] [ 13:1 ] [ بهمن خياباني ] [ ]
شعری زیبا از افشین صالحی

نشکن!
می‌میرد !
دلَ‌ت می‌آید ...
دلَ‌م بمیرد و برای تو
تنگ نشود؟

[ سه شنبه 22 بهمن 1392برچسب:, ] [ 20:26 ] [ بهمن خياباني ] [ ]
تقدیرگرایی در متون حماسی

«دنیای حماسه یک دنیای اشیاء و اعیان خارجی مستقل نیست. و آن اثر حماسی که تنها زندگی درونی انسانی را بدون هیچ رابطه‌ی متقابل و زنده با اعیان و اشیایی که محیط اجتماعی او را شکل می‌دهد، ارائه کند، مبدل به یک خلأ هنرمندانه‌ی بدون طرح و تراز و جسم و دوام می‌شود. در چنین دنیا و چنین رابطه‌ای است که آدمی با کنش‌های خویش در تقدیر شرکت دارد. تقدیر از یک‌سو از تمامیت دنیای حماسی، که آدمی جزیی از آن است، برمی‌آید؛ و از سویی از باورها و اندیشه‌های خود آدمی مایه می‌گیرد. و پیداست که همین باورها و اندیشه‌ها نیز، اجزایی از آن تمامیت منتظم است» (مختاری، حماسه در رمز و راز ملی، صص 76-75). در واقع این همان تسلیم‌پذیری قدیم ایرانی در برابر سرنوشت ازلی است. به دیگر سخن « تقدیر عمومی آدمیانی است که از آن گریزی نمی‌شناسند. تقدیر در این بینش، تنها یک مسأله‌ی شخصی نیست، بلکه مسأله‌ای است گیهانی. و به همین سبب نیز، نخست تقدیر فرد را در زمان او، و نحوه‌ی سرآمدن آن در رویدادهای انسانی می‌جوید؛ آنگاه تقدیر کل زندگی زمینی را بدان می‌پیوندند؛ و سرانجام، کل تقدیر بزرگ عالم را در آیینه‌ی آن می‌بیند. تبیین اخلاقی طبیعت و سرنوشت نهایی انسان و جهان، به ناگزیر همراه با کنش آدمی و تعهد کار است، نه هماهنگ با بیکارگی. به همین دلیل هرگز نمی‌توان از این نگاه نیز، زمان و سپهر و روزگار و زندگی و خاک و آدمی و فعالیت‌های او را از هم تفکیک کرد» (همان، ص 174). از دیرباز مسأله‌ی جبر و اختیار همواره از دغدغه‌های ذهنی بشر بوده و هست و ادیان و مکتبهای فکری گوناگون کوشیده‌اند تا پاسخی  قانع کننده به این پرسش بدهند که آدمی در اعمال خود مختار است یا مجبور؟ این پرسش شاید رد طول زندگانی بارها به ذهن هریک از ما خطور کرده و کوشیده‌ایم تا پاسخی برای آن بیابیم. به ویژه آن‌گاه که با ناکامی‌ها و نامرادی‌های بزرگ مواجه می‌شویم و دلیل قانع کننده‌ای برای بروز و ظهور آنها نمی‌یابیم، دوست‌تر می‌داریم آن را به گردن تقدیر بیافکنیم. در قرآن مجید هم آیاتی آمده  که بر تقدیر محتوم آدمی دلالت می‌کند؛ در مقابل برخی آیات دیگر از اختیار حکایت دارد. بررسى نظام مسأله جبر و اختيار كه بخش انسانى قضا و قدر است، به ويژه از جنبه قرآنى و روايى آن، ضمن نياز به مبادى تصورى موضوع در اصل متوجه مبادى تصديقى آن مى‏باشد. مستندات نظريه‏هاى جبرى صفات خداوند مانند علم ازلى، خالقيت مطلقه، مشيت عام است. به دیگر سخن جبر و اختيار يكي از مباحث مهم و كليدي در اغلب مكاتب فلسفي و اديان است؛ چنان كه در طول تاريخ اذهان بسياري از دانشوران را به خود معطوف ساخته؛ چراكه مستقيماً با اراده آدمي سرو كار دارد. چنان كه در تاريخ اسلام نيز از همان سده‌هاي آغازين جدالي پردامنه را ميان دو گروه از متفكران جبري مذهب و اختياري مسلك مشاهده مي كنيم كه پيامدها و عوارض اجتماعي و سياسي خاصي داشت و جريان اموي و سپس عباسي با ملاحظه منافع حكومتي خود، در ترويج ديدگاه مبتني بر فقدان اختيار و عدم تأثير انسان‌ها در تعيين سرنوشت خويش مي كوشيدند. اين مبحث به رغم ديرينگي، همچنان اهميت دارد و شايان درنگ و بررسي است. ‌در شاهنامه و دیگر متون حماسی نیز این موضوع بازتاب داشته است چنان که برخی به مانند مرحوم استاد زرین‌کوب نوشته‌اند: « با توجه به زمینه‌ی مزدیسنایی خرد الهی احاطه‌ی خرد را بر تمام کائنات با فکر علم ازلی و آنچه عرفا حضرت علم خوانده‌اند، حرکت و سکون عالم و تعادل و تجاوز قوای آن را به سلسله‌یی از مشیت پیش اندیشیده مربوط می‌کند که اعتقاد به تقدیر – و الزام تسلیم به مجاری احوال عالم – لازمه‌ی آن است و این نکته ارتباط این طرز تلقی را با میراث زروانی فرهنگ عهد ساسانی – که مینوگ خرد و زاتسپرم هم مظهر یا لااقل وارث آن به نظر می‌رسند به خاطر می‌آورد و غلبه‌ی بنیادی نوعی گرایش جبری را که در تصریح دایم و مکرّر شاعر به بخت و سرنوشت قضا هست، بر فکر تفویض که از لوازم گرایش معتزلی در اعتقاد احتمالی شخصی شاعر هست نشان می‌دهد» (زرین‌کوب، نامورنامه، صص 124-123). در واقع «زمانه یا زمان مهمترین واژه‌ای است که در شاهنامه جابع‌جا به کار رفته و تقدیر پادشاهان، جنگاوران و قهرمانان را رقم زده است. نکته‌ی مهم اینجاست که اعتقاد به زمان، در مقام حاکم بر سرنوشت آدمی، در این کتاب نه از اندیشه‌های اسلامی که از کیش زروانی در روزگار ساسانیان منشأ می‌گیرد و چنان که ادبیات اوستایی و پهلوی نشان می‌دهد، ایزد زروان خود از دیرباز در میان ایرانیان همین نقش را بر عهده داشته است. از سوی دیگر، رینگرِن زروان و کارکرد او را با ایزدانِ مشابه، کالَه در ادبیات هندی و کرونوس در ادبیات یونانی، می‌سنجد و نتیجه می‌گیرد که زمان، به منزله‌ی راقم سرنوشت، باورمشترک هند و ایرانی و یونانی بوده است» (رینگرن، تقدیرباوری در منظومه‌های حماسی، ص 4).

[ پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:, ] [ 23:0 ] [ بهمن خياباني ] [ ]
فهرست پایان‌نامه‌های حوزۀ شاهنامه‌پژوهی (1328-1391)
تا کنون در سرتاسر ایران مطالعات بسیاری در باب شاهنامه در قالب کتاب و مقاله و سخنرانی صورت گرفته است. اما آنچه در این میان از آن غفلت شده است مربوط به پایان‌نامه‌های تحصیلی در حوزۀ شاهنامه‌پژوهی است که بخش عظیمی از پژوهش‌های مرتبط با این حوزه را شامل می‌شود. این منابع، به دلیل پراکندگی و همچنین ضعف نظام اطلاع‌رسانی دانشگاهی، غالباً ناشناخته مانده‌اند.
    مجموعۀ موضوعی حاضر که با هماهنگی دبیرخانۀ همایش هزارۀ شاهنامه در فرهنگستان زبان و ادب فارسی و با هدف رفع خلأ اطلاعاتی موجود در زمینۀ پژوهش‌های مرتبط با این موضوع فراهم شده، نخستین گام در جهت رفع این نقص به شمار می‌رود. در این کتاب 1516 پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد و رسالۀ دکتری، از 100 مرکز آموزش عالی دولتی و آزاد داخل و خارج کشور، در 33 رشتۀ دانشگاهی معرفی شده است. از این تعداد، 16 رسالۀ مرتبط در دانشگاه‌های دیگر کشورها تألیف گشته‌اند.
    با نگاهی کلی به عناوین 1516 پایان‌نامۀ داخلی و خارجی انجام‌یافته در حوزۀ شاهنامه‌پژوهی، می‌توان چنین گفت که با وجود محدودیت و پراکندگیِ نسبیِ پژوهش‌های این حوزه تا پیش از دهۀ هفتاد شمسی، شواهد گویای آن است که این روند مطالعاتی، همسو با توسعۀ دوره‌های تحصیلات تکمیلی زبان و ادبیات فارسی در خلال دهۀ گذشته، ازنظر کمّی و کیفی رو به بهبود داشته است. همچنین در سال‌های اخیر تمایل به بررسی تطبیقی شاهنامه با دیگر آثار ادبی داخلی یا خارجی، رو به رشد نهاده و مطالعات اسطوره‌ای و جامعه‌شناختی (میان‌رشته‌ای) نیز از تنوع بیشتری برخوردار گشته است.
    کتاب فهرست پایان‌نامه‌های حوزۀ شاهنامه‌پژوهی (1328-1391) به کوشش دکتر محمدامین ناصح گردآوری شده و فرهنگستان زبان و ادب فارسی آن را در 259 صفحه و با شمارگان 500 نسخه، به بهای 120000 ریال منتشر کرده است.
[ جمعه 11 بهمن 1392برچسب:, ] [ 20:49 ] [ بهمن خياباني ] [ ]
دکتر سید جعفر سجادی درگذشت.

 
دکتر سیّد جعفر سجادی، استاد برجستۀ علوم انسانی و اسلامی، روز سه‌شنبه، بیست‌وچهارم دی‌ماه، درگذشت این استاد فرزانه را به بازماندگان و عموم دانش‌پژوهان تسلیت عرض می‌کنم.
از آثار زنده‌یاد دکتر سید جعفر سجادی می‌توان به مقدمه بر منطق، فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی، فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، فرهنگ علوم فلسفی و کلامی، فرهنگ علوم نقلی و ادبی و فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی ملاصدرا اشاره کرد. از این استاد فرهیخته در سومین جشنوارۀ بین‌المللی فارابی، به‌عنوان پیش‌کسوت علوم انسانی ایران، تقدیر شده بود.
 
روانشان شاد و قرین رحمت الهی باد.
[ شنبه 5 بهمن 1392برچسب:, ] [ 21:2 ] [ بهمن خياباني ] [ ]
بدون شرح!

 

آن که آيد ز دست دل به امان



و آنکه آيد ز دست جان به ستوه



گاه , سر مينهد به سينه ي دشت



گاه , رو ميکند به دامن کوه



تا زند در پناه تنهائي ,



دست در دامن شکيبائي



غافل از اين بود که تنهايي ,



سر نهادن به کوه و صحرا نيست



با طبيعت نشستنش هوس است !



چون نکو بنگرند تنها نيست



اي دل من بسان شمع بسوز !



باز , (( تنها ميان جمع )) , بسوز !
 -
[ دو شنبه 9 دی 1392برچسب:, ] [ 18:7 ] [ بهمن خياباني ] [ ]
بررسی تأثیر شاهنامه در امثال فارسی بر پایۀ امثال‌و‌حکم دهخدا

نشریه جستارهای ادبی شماره 182 منشر شد. در این شماره از آقای عباس واعظ زاده و دکتر محمد جعفر یاحقی مقاله ای تحت عنوان ذکر شده به چاپ رسیده که چکیده آن به شرح ذیل می باشد:

 

«شاهنامة فردوسی به دلیل ویژگی‌های منحصر به فردی چون اشتمال بر تاریخ و فرهنگ دیرینه و پرافتخار ایران زمین، توجه همة طبقات مردم ایران از جمله عوام را به خود جلب کرده است. یکی از نمودهای توجه عوام به شاهنامه را می‌توان در امثال رایج در بین آن‌ها مشاهده کرد. مصراع ها، ابیات و مضامینی از شاهنامه که به عنوان مَثَل بر سر زبان‌ها افتاده یا مثل‌هایی که حول داستان‌ها، شخصیت‌ها، سراینده و خود واژة شاهنامه شکل گرفته است، از نفوذ گسترده و عمیق شاهنامه در «حکمت توده» حکایت دارد. هدف این مقاله بررسی نقش و سهم فردوسی و شاهنامه در مثل های فارسی موجود در امثال و حکم دهخدا و کندوکاو در این مثل-هاست. برای این منظور با دو رویکرد اثرمحور و مثل محور به بررسی امثال مأخوذ از شاهنامه پرداخته و این امثال را از لحاظ گونه شناسی و موضوعی مورد بررسی قرار داده ایم. در پایان نیز به بررسی دلایل فراوانی امثال و حکم مأخوذ از شاهنامه و تفکیک مثل ها و ارسال المثل های شاهنامه پرداخته ایم».

 

اصل مقاله و دیگر مقالات این نشریه را می توایند از آدرس زیر دانلود کنید:

 

 

http://jm.um.ac.ir/index.php/LITERARY/issue/view/1157

 

 

[ چهار شنبه 13 آذر 1392برچسب:, ] [ 18:15 ] [ بهمن خياباني ] [ ]
حماسه های معروف جهان

به نقا از وبلاگ : 

http://hamasemelli.blogfa.com

 

آسيا

اروپا

ارمنستان :دلاوران ساسون اسپانيا : دن كيشوت       
اعراب : عنتره بن شداد استوني : كالويپوگ

اغوزها :دده قورقود

اسكاتلند: بروس
اندونزي : كاكاوين رامايانا اسكانديناوي : اداي شاعرانه
اوستيا : حماسه ي نرت آلباني : عود كوهستان
ايران زمين : شاهنامه آلمان : سرود نيبلونگ ها
باشقیرستان : اورال باتو انگلستان : بئوولف
بلوچستان : هانی و شیخ مرید اوکراین : داستان لشکر ایگور
تامیل : پنج حماسه ی بزرگ ایتالیا : کمدی الهی
تایلند : راماکین ایرلند : گاورانی کولی
تبت : حماسه گسارخان پرتغال : لوسیادها
ژاپن : داستان هیکه روم : انه اید
فیلیپین : فلورانته و لورا فرانسه : سرود رولاند
قرقیزستان : مناس فلاندر : شیر فلاندر
کامبوج : رئامکر فنلاند : کالوالا
گرجستان : پلنگینه پوش لتونی : لاچپلسیس
لائوس : پرا لاک پرا لام  لهستان : استاد تادئوس
مالزی : حکایت هانگ توآه لیتوانی : فصول
مغولستان : ژنگر مجارستان : مخاطرات سیگت
میان رودان : گیلگامش هلند : رینارد روباه
میانمار : یاما زاتداو یونان باستان : ایلیاد - ادیسه
هندوستان : مهابهاراتا - رامایانا  
ویتنتام : داستان کیو  

 

 
 
 

آفريقا

آمريكا

مالي : سونجاتا آرژانتين : مارتين فيرو
  شيلي : آروكانا

 

 

[ یک شنبه 10 آذر 1392برچسب:, ] [ 18:2 ] [ بهمن خياباني ] [ ]
تعريف حماسه

حماسه يكي از انواع ادبي و در لغت به معنای دلاوری و شجاعت است و دز اصطلاح، شعری است داستانی با زمینه ی قهرمانی، قومی و ملی که حوادثی خارق العاده در آن جریان دارد. دراین نوع شعر، شاعر هیچ گاه عواطف شخصی خود را در اصل داستان وارد نمی کند و آن را طبق میل خود تغییر نمی دهد، به همین سبب در سرگذشت یا شرح قهرمانی های پهلوانانه و شخصیت های داستان خود، هرگز دخالت نمی کند و به میل خود درمورد آنها داوری نمی کند. حماسه شرح دوران قبل تاريخ است. گزارشي از اوضاع و احوال نخست و تاريخ صدور جهان و روزگار مردمان نخستين را ترسيم مي‌كند. در حماسه سخن از جنگ‌هايي است كه براي استقلال يا بيرون‌راندن و شكست دشمن يا كسب نام و به‌دست آوردن ثروت صورت گرفته است. از اين رو حماسه هر ملتي بيان‌كننده آرمان‌هاي آن ملت است. در حماسه، تاريخ و اساطير، خيال و حقيقت به هم آميخته و سخن از نخستين‌ها و اوايل مي‌رود، يعني چه كسي نخستين بار آتش را كشف كرد يا اينكه خط چگونه آموخته شد. نخستين كوشش‌هاي ذهني بشر در رويارويي با مرگ، زندگي‌، عشق و نفرت، گذشت و فداكاري در حماسه مطرح است و اينكه جهان نخستين و عصر آفرينش چگونه بوده است. در اين حوزه، بشر در مقابل خدايان و جهان ناشناخته قرار دارد. اسم ديگر حماسه شعر پهلواني است كه به صورت قصص وافسانه‌هاي شفاهي سينه به سينه نقل مي‌شده و ضرورتاً به صورت مكتوب نوشته شده است، مثلاً‌ داستان رستم و سهراب تا زمان فردوسي به صورت مدرن و مكتوب نبوده و فردوسي به سبب ضرورتي كه براي تدوين تاريخ ملي ايران احساس مي‌شده آنرا به نظم كشيده است. اصولاً ‌حماسه به مقتضاي دوره كتابت و تدوين تغييراتي مي‌كند و در لايه‌هايي از منطق و آيين و رسوم آن عصر پوشيده مي‌شود در این جا، شاعر با داستان هایی شفاهی و مدون سروکار دارد که در آنها شرح پهلوانی های عواطف و احساسات مختلف مردم یک روزگار و مظاهر میهن دوستی و فداکاری و جنگ با تباهی و سیاهی ها آمده است. حماسه گونه‌ای از متون وصفی است که به توصیف اعمال پهلوانی و افتخارات و بزرگی‌های قومی یا فردی می‌پردازد. محققان منظومه‌های حماسی را به دو نوع تقسیم کرده‌اند: منظومه‌های حماسی طبیعی و ملی که خود به دو گونه حماسه‌های اساطیری و پهلوانی تقسيم مي شوند  مانند قسمت عمده‌ای از شاهنامه و منظومه‌های حماسی تاریخی مانند اسکندرنامه بخش می‌شود و منظومه‌های حماسی مصنوع همچون هانرید اثر ولتر. در اين نوع ادبيات مفاخره و مدح نيز جنبه حماسي دارد. مفاخره مانند مفاخره های خاقاني، مدح مانند مدایح فرخي.

[ یک شنبه 10 آذر 1392برچسب:, ] [ 17:47 ] [ بهمن خياباني ] [ ]
بازنوشتی از شاهنامه در «دفتر دانایی و داد»

 

 

دفتر دانایی و داد عنوان جدید‌ترین اثر میر جلال الدین کزازی، در برگیرنده داستان‌ های شاهنامه به نثر است.

 

 

  

                                                    بازنوشتی از شاهنامه در «دفتر دانایی و داد»

نویسنده در این اثر کوشیده که زبان این کتاب همسو و هماهنگ با زبان شاهنامه باشد و به همین دلیل دفتر دانایی و داد را با استناد به ابیات این اثر گرانسنگ ادبیات پارسی نوشته است.

دکتر میر جلال الدین کزازی درباره دفتر دانایی و داد چنین گفته است:
دفتر دانایی و داد کتابی است که داستان‌های «شاهنامه» را در آن نوشته‌ام و به سخن دیگر آن‌ ها را به ریخت نثر درآورده‌ام. از ویژگی ‌های کتاب که همانند هم دارد، در این است که به زبانی است همساز و هماهنگ با زبان «شاهنامه»، از این‌روی می‌توان آن را کتابی دیگرسان در این گونه دانست. آن‌ سان که گفته شد، من تنها داستان‌های «شاهنامه» را به نثر درآورده‌ام و بخش‌های دیگر به کناری نهاده شده است.

به گفته وی زبان کتاب یادآور زبان شاهنامه است و تاریک و پیچیده و دشوار و دیریاب نیست. کسانی که این کتاب را پیش از چاپ خوانده‌اند، در این ‌باره هم‌ داستان بوده‌اند که نثر کتاب روان و روشن است و خواننده را با خود در می‌کشد و به پیش می‌ برد، اما به هر روی ناگفته پیداست داوری با خوانندگان کتاب است.
باشد که خواندن این کتاب خواننده را چون ایرانی و فرزند فرهنگی فردوسی، در نهان و نهاد خویش، شیفته شاهنامه است، وادارد که نامه فرهنگ و منش ایرانی را پیگیر و پایدار بخواند. من بی گمانم که هرکس این نامه نامبردار را بخواند و با جهان شاهنامه آشنا شود که مگر جهان ایرانی نیست، جهانی شورانگیز و فسون‌بار، هرگز دل از آن برنخواهد گرفت و از آن پس آن را، پر شور و شیفته‌وار، خواهد خواند.
کتاب دفتر دانایی و داد اثری از میرجلال‌الدین کزّازی از سوی انتشارات معین منتشر شده است.

[ چهار شنبه 6 آذر 1392برچسب:, ] [ 17:35 ] [ بهمن خياباني ] [ ]